معرفی نظام آموزش پاسخگو- جامعه نگر
آموزش علوم پزشکی به سبب نیاز به عرصههای متنوع یادگیری در گستره وسیع شکلگیری مسایل مرتبط با سلامت و بیماری مردم، نسبت به سایر آموزشها از ویژگیهای خاصی برخوردار است که در آموزش بالینی به مفهوم وسیع آن متبلور میشود.پزشکی به عنوان یک حرفه مقدس و به عنوان یکی از حساسترین حرفهها از هزاران سال پیش مطرح بوده است و اطبا در دورههای مختلف نقشهای مهم و حساسی را ایفا کردهاند. پیشرفتهای فناوری و گسترش دانش علوم پایه با سرعتی سرسامآور در اوایل قرن بیستم سبب شد که پزشکی کاملا" دگرگون و از حالت یک حرفه یا فن که بهصورت سینه به سینه آموخته و آموزانده میشد، خارج گردد. مدارس پزشکی در این زمان وظیفه تدریس علوم پایه و بالینی و آموزش مهارتهای فنی را به دانشجویان بر عهده گرفتند و به همین دلیل بیمارستانهای وابسته به مدارس پزشکی به وجود آمدند که عرصهی آموزش مهارتهای بالینی باشند.
با ظهور مفهوم جدید سلامتی و بهداشت و به دنبال ندای تحولات جهانی در آموزش پزشکی که در اولین نشست جهانی آن در سال 1978در آلماتا قزاقستان شروع و استراتژی PHC را به عنوان گامی اساسی در دستیابی به هدف بهداشت برای همه تا سال 2000 پیشنهاد نمود و پس از آن مصوبات گردهمایی جهانی ادینبورگ در اسکاتلند در سال 1988، ضرورت تغییردر برنامه های آموزش پزشکیبر مبنای نیازهای جامعهو نقش نوین پزشک قرن آینده سبب شد که در برنامه های آموزش پزشکی تغییراتی رخ دهد به نحوی که توانمندی های فارغ التحصیلان در شناسایی مشکلات بهداشتی درمانی جامعه و نحوه انجام مراقبت و حفظ سلامت مردم افزایش یابد که این امر منجر به تغییرات در برنامه های آموزش دوره پزشکی عمومی شد.
آموزش پزشکی در قرن بیستم شاهد موفقیت های گستردهای بود. مسلماً تربیت هزاران نیروی متخصص، در سطوح مختلف در علوم پزشکی، نقشی اساسی را در کاهش مرگ و میر انسان ها ایفا نمود. اما آموزش پزشکی، به ویژه در دو دهه آخر قرن بیستم، با انتقادات جدی و گسترده ای از طرف متخصصین و دستاندرکاران آن مواجه گشت، به طوری که بسیاری از انجمنهای تخصصی، سازمانها و متخصصین، خواستار تغییر و انجام اصلاحات جدی در آموزش پزشکی گردیدند. هر چند تقاضا برای اصلاح به هیچ وجه به معنای نادیده گرفتن تلاشهای گذشتگان نمیباشد، ولی سرعت تغییرات در نظام سلامت و نیازهای جامعه، بازنگری در آموزش پزشکی را به نحوی که پزشکانی متناسب و آماده رویارویی با مشکلات قرن بیست و یکم تربیت کند، ضروری مینماید. برخی از انتقاداتی که به آموزش پزشکی، به خصوص در دو دهه آخر قرن بیستم مطرح شده است، عبارتند از:
فقدان تناسب بین تخصصگرایی و کلاننگری در آموزش پزشکی موجب قطعه قطعه شدن مفاهیم جامع در سلامت و آموزش پزشکی شده به نحوی که برخی از دستاندرکاران آموزشی را دچار فقدان بینش جامع، کلان و کلی از سلامت نموده است.
پس از مطرح شدن استراتژی PHC در آلماتا ایده ادغام بین آموزش و ارائه خدمات در مجامع علمی دنیا مطرح گردید. در حال حاضر 30% از دانشکده های پزشکی آمریکا Integration عرصه های علمی و خدمات پزشکی به وجود آمده است که نمونههایی از آن را میتوان در دانشگاههای پنسیلوانیا، میشیگان، نیومکزیکو، داکوتای شمالی، کارولینای شمالی، Mayo clinicو دانشگاه Dukeنام برد. در کانادا دانشگاه Mac master، در گلاسکو انگلستان، در هلند دانشگاه ماستریخت و در مصر دانشگاه کانال سوئز نیز از دانشگاههائی هستند که آموزش پزشکی را با عرصههای خدمات بهداشتی درمانی به درجات مختلف در هم ادغام نمودهاند. مشارکت در عرصههای آکادمیک پزشکی و عرصههای خدمات، در سال 1995 در کنفرانس منطقه مدیترانه شرقی در العین امارات متحده عربی و در سال 1997 در نشست بارسلون مورد تبادل نظر و بحث قرار گرفت و پاسخگوئی و مسئولیت پذیری دانشکدههای پزشکی در مقابل نیازهای جامعه مورد تاکید قرار گرفت. این ایده توسط فدراسیون جهانی آموزش پزشکی و سازمانهای جهانی WHO، UNFPA و UNICEF نیز مورد حمایت قرار گرفت.
در کشور ما نیز از سال 1364 با تشکیل وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی وظیفه آموزش و تربیت نیروی انسانی بخش بهداشت و درمان نیز به عهده این وزارتخانه نهاده شد که با این گام اساسی تجلی عینی ادغام آموزش و خدمت که یکی از عمده ترین راه حل های بهبود برنامه های آموزش پزشکی بود محقق شد چرا که توانمندی یک پزشک در پاسخگویی بهتر به نیازهای بهداشتی درمانی جامعه در گرو فراهم بودن عرصه های مناسب یادگیری در طول دوره آموزش پزشکی می باشد و لذا کسب آموزش در مواجهه با نیازهای واقعی جامعه به عنوان یکی از سیاست های برنامه ریزی تعیین گردید. اما در ایران سابقه این حرکت به سال 1351 برمی گردد که وزیر علوم و آموزش عالی وقت با همکاری تعدادی از استادان دانشگاهها و کارشناسان وزارت بهداری وقت و همکاری سازمان جهانی بهداشت به بررسی وضعیت نظام سلامت و آموزش پزشکی پرداختند و نتیجه مطالعه در 4 جلد کتاب تحت عنوان راهی به سوی تندرستی منتشر شده است. در این مجموعه الگوی ایجاد شبکه بهداشتی درمانی و ادغام عرصه های آموزش پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی به عنوان یک طرح انقلابی ارائه شده است.
علیرغم ادغام سازمانی و ساختاری وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، هنوز ادغام کامل عملیاتی در سطوح مختلف، تحقق نیافته است. لازمه بهرهمندی مطلوب از فلسفه مترقی ادغام، دستیابی به تحلیل جامع از وضعیت موجود است تا بتوان بر مبنای آن گام های آینده را مستند به شواهد علمی و در راستای حفظ منافع ملی و ارتقای کیفیت آموزش و خدمات پزشکی با اطمینان کامل برداشته و از اتلاف نیرو و سرمایه و دوبارهکاری جلوگیری کرد.
با عنایت به پیشینه فوق به نظر میرسد مبحث جامعه نگری در آموزش پزشکی درجهت پاسخگویی نیازهای واقعی جامعه مسیر پر تلاطمی را طی نموده است و ادغام آموزش در ارائه خدمات هنوز پس از گذشت بیش از 20 سال نتوانسته است آنگونه که باید، پاسخگوی نیازهای واقعی جامعه باشد. لذا لازم است آموزش پزشکی در این خصوص بار دیگر به صورتی وسیع و عمیق مورد توجه قرار گیرد. جامعه نگری مفهومی است که امروز توجه به آن بیش از هر زمان دیگر جهت ارائه خدمات در قلمرو رشته های وابسته به علوم پزشکی احساس می گردد. علی رغم موفقیت های چشمگیر در این زمینه ، باید اذعان نمود که هنوز تا اجرای کامل آموزش پزشکی جامعه نگر در دانشگاه های کشور راه طولانی وجود دارد و دلیل این مشکل ، وجود موانعی نظیر درگیر نشدن جدی گروه های بالینی در این امر، کمبود بودجه ، کمبود واحدهای مناسب (عرصه) ، تردید در ضرورت اجرای آموزش پزشکی جامعه نگر و ... می باشد.